نمای بیروی
 


اگر نخواهیم به این خودرو با نگاهی عاشقانه و شاعرانه نگاه کنید، چیز زیادتری از یک دوو ماتیز که به قول ما قدیمی ها، تحت ویندوز است که تازه دو درب هم کمتر دارد، نمی بینید. اما نمیشه این نکته را نادیده گرفت که این دوو ماتیز را ایتالیایی هایی طراحی کردند که آلفارومئو جولیتا را هم طراحی کردند و ضمن اینکه این کار را ۱۵ سال بعد از دوو ماتیز و با تکنیک های امروزی انجام داده اند.

شاید اگر ماتیز هم از این امکانات برخوردار بود از اینم بهتر می شد. ظاهر نسل جدید کاملاً الهام گرفته از نسل طلایی سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ هست و درمقایسه با تغییراتی که مینی جدید نسبت به نسل طلایی خودش کرده، خیلی بیشتر به طراحی اولیه وفادار مانده است.

خطوط صاف و طولانی و پرهیز از زاویه دادن به طراحی کمک می کند تا خودرو خیلی بزرگتر از آن چیزی که واقعاً هست نشان داده شود. چراغ های گرد جلو و زاویه ستون عقب قسمت هایی هستند که خیلی سریع ما را به یاد نسل قبل می اندازند.
اما اگر این خودرو را با دیدی شاعرانه نگاه کنیم، آن را یکی از زیباترین خودروهای تولید شده تا به امروز می بینید. این ماشین در اوج سادگی به شما حس خاص بودن و اصیل بودن را القا می کند. سواری و رانندگی با این خودرو شبیه حسی است که یک سلطان با لباس مبدل در کوچه بازار قدم می زند!
فراموش نکنید که این خودرو اصلاً به منظور جلب توجه و سوژه عکاسی بودن و دلربایی کردن طراحی نشده بلکه دقیقاً هدفش برخلاف این ها می باشد و در اوج سادگی و در عین زیبایی، شما را در ترافیک مخفی می کند. 


طراحی داخلی

 


اگر با دیدن نمای بیرونی این خودرو شگفت زده نشدید مسلماً با دیدن داخل کابین اوضاع کمی متفاوت خواهد بود. وقتی درب بزرگ خودرو که تنها کمی کوچک تر از طول خود ماشین هست، را باز می کنید، با چنان فضای بازی مواجه خواهید شد که باور کردن اینکه این فضا در آن بدنه جا شده برای شما سخت خواهد بود به خصوص وقتی ببینید که ۴ نفر انسان با ابعاد بزرگ به راحتی درون آن جای می گیرند.

از نظر امکانات هم هر چیزی که از یک ماشین اروپایی کوچک انتظار دارید مهیا است. سیستم صوتی نسبتاً خوب با امکاناتی قابل قبول، صفحه آمپری کلاسیک که در برخی مدل ها به سرعت سنج دیجیتال مجهز است و سیستم تهویه دستی. اما در مورد این خودرو تعداد مانیتور و کلید نیست که جذابیت محسوب می شود بلکه حس کلاسیک و پیوندهای طراحی میان این نسل و نسل گذشته است که باعث رضایتمندی راننده می شود و همین رضایتمندی کمک می کند تا ایراداتی مثل آینه وسط بسیار کوچک یا کیفیت نه چندان دلچسب قطعات داخلی خیلی توی ذوق نزند.


سواری و رانندگی

 


موتور کوچک فیات صدایی بسیار جالب و خاطره انگیز دارد.


در هر ۱۰۰ کیلومتر مصرف سوخت ترکیبی ۴.۷ لیتر را تجربه خواهید کرد که البته باید توجه داشته باشید به دلیل حجم کم موتور در صورتی که بخواهید رانندگی شتاب زده ای داشته باشید مصرف بنزین به مراتب بالاتری خواهید داشت و نیز با توجه به کوچکی حجم باک بنزین، این میزان مصرف در تعدد دفعات مراجعه شما به پمپ بنزین کاهشی ایجاد نخواهد کرد. اما بزرگترین ایراد این خودرو گیربکس بسیار بد این ماشین بود. این گیربکس به هیچ وجه هماهنگی با موتور نداشت به صورتی که حتی وقتی در خیابانی با شیب خیلی کم ماشین در سربالایی در حالت D باشد و پای را از روی ترمز بردارید، خودرو به عقب می رود. نکته دیگر اینکه این ماشین دنده P ندارد(!) و در صورتی که ماشین را روی N بگذارید و پا را از روی ترمز بردارید و فراموش کرده باشید ترمز دستی آن را بکشید، خودرو به عقب یا جلو (بسته به شیب خیابان) حرکت خواهد کرد (البته این نوع کارکرد عملکرد نوع گیربکس های SAT است که روی این خودرو نصب شده است).
در طول شتاب گیری هم سرعت تعویض دنده ها به قدری کند بود که در حین تعویض دنده راننده و سرنشین به سمت جلو خم می شوند و مجدد با درگیر شدن کلاچ به عقب بر می گردند. البته این قضیه هم در شعله ور شدن بیشتر شوق عشاق بی تاثیر نیست چرا که این خصیصه هم از وجوه تمایز فیات ۵۰۰ نسل قبل به حساب می آمد ضمن اینکه خود می تواند موجبات تفریح و به چالش کشیدن راننده برای به حداقل رساندن حداکثری این مشکلات شود.


سخن آخر

 


فیات ۵۰۰ پدر، از گنجینه های خودرویی تاریخ بشریت به حساب می آید. در دوره و زمانی که پس از جنگ جهانی دوم اروپا در فقر و ویرانی به سر می برد و از طرفی هم خودروهای آمریکایی یکی پر مصرف تر و بزرگ تر از دیگری از راه می رسیدند. خودروهایی مثل فیات ۵۰۰ در ایتالیا یا سیتروئن 2CV )همان ژیان خودمان) و یا مینی ماینر در انگلیس مثل آبی سرد بر آتش جان مردم شهرهای اروپایی با کوچه های تنگ بودند.
محبوبیت کوچولوی دوست داشتنی فیات به حدی بود که به مدت ۲۰ سال با تغییراتی اندک تولید شد و همواره هم پرفروش ترین محصول فیات به حساب می آمد. برای اینکه دلیل محبوبیت زیاد نسل جدید فیات ۵۰۰ را بهتر درک کنید تصور کنید که ۲۰ سال بعد سایپا نسلی نو و مدرن و به روز بر اساس استاندارد های روز دنیا از پراید ارائه دهد. حال کودکان حال حاضر ایرانی که اکثریت قریب به اتفاقشان در بازه ای از زمان تجربه سواری و داشتن پراید را داشته اند چگونه ارتباطی نوستالژیکی با این خودرو برقرار خواهند کرد؟ (البته بیایید امیدوار باشیم که تا ۲۰ سال آینده همین پراید تولید نشده باشد)
بگذارید رک به شما بگویم. این ماشین با همه دلبری ها و تاریخچه اش هرگز جایگاهی درخور خود در بازار ظاهرگرا و بی ذوق کشورمان بدست نخواهد آورد. چرا که هم ارتباط تاریخی با جامعه ما ندارد و هم فرهنگ استفاده از چنین ماشین هایی در میان مردم ما رواج ندارد. خریدارانی که فیات برای این ماشین در نظر داشته مردم طبقه میانی و بالای جامعه با سطح تحصیلات بالا و ذوق هنری خوب بوده که مسلماً برای این قشر از جامعه آسایش و راحتی خیال از اولویت بالایی برخوردار است که متاسفانه شرکت وارد کننده این خودرو به دلیل ضعف مدیریتی و محدودیت منابع مالی نتوانسته تا با تبلیغات مناسب و گسترش شبکه خدماتی خود این اطمینان را در مشتریان خود ایجاد کند تا به فروشی خوب دست پیدا کند و لذا بیم از آن می رود که این خودرو هم مانند خیلی از برندهای دیگر مثل سوبارو، اپل و تا حدی ولوو که به دلیل عدم عرضه درست توسط متولی فروش در ایران برای همیشه از یادها رفتند، سرنوشتی شوم داشته باشد.